نخستین نسخه ها (9)- در جواب به عباس خان بیگی
بعد از اینکه حرف های ِ آقای خان بیگی را در مطلب ِ پیش قرار دادم. یکی از دوستان ِ دیگر – آقای علی رضایی- ایمیلی با عنوان ِ "در جواب به عباس خان بیگی" برایم فرستادند که در آن یک پوشه ی ورد را ضمیمه کرده بود که می توانید از اینجا دانلود کنید. (راست کلیک و Save Target As… )
نوشته ی او - بدون ِ ویرایش- به قرار ِ زیر است:
{
به نام خدا
سلام به دوستان. این متن به منظور جوابی برای دستخط آقای عباس خان بیگی نوشته شده.
در قسمت نظرات یکی از پست های قبلی با نام "زمان" بحثی داشتم. اونجا خواستم بگم:
1) زمان ممکن الوجود است و زمان، وجود یا عدم وجودش به ذهن ما برمیگرده. که فکر کنم در این متن هم همین گفته شده. پس زمان خودآ نیست.
یادم هست تو نمازخانه خوابگاه دوره امسال از نیمه شب تا اذان صبح با یکی از دوستانم صحبت کردیم و می خواستم بگم اصلا چیزی به نام زمان وجود نداره و این فقط ساخته ذهن ماست چون برای توالی امور و رابطه علت و معلولی به اون نیازمندیم. (بماند که قانع نشد.)
2) اگر واجب الوجودی باشد،(که هست) او از زمان مستقل است.(تعریفش اینست.)
آقای سادات موسوی هم از این مطلب استفاده جالبی کردند؛ گفتند چون ما به فضا-زمان نیازمندیم پس ممکن الوجود هستیم. حالا دوستمون میگن چون اصلا فضا و زمانی وجود نداره پس این استدلال غلط هست. اما اگر اینطور بگیم (همونطور که خودشون گفتن): ما برای تفسیر وقایع اطراف به چیزی به نام فضا و زمان نیاز داریم. فکر کنم در اینصورت باز ما نیازمندیم و ممکن الوجود. حال آنکه از طرق دیگر هم، بود یا نبودمان وابسته است. پس در ممکن الوجود بودن انسان شکی نیست. (اگه هست، فرض کنید شخصی به این اراده است که از شهری به شهری دیگر برود اگر ممکن الوجود نباشد هیچ مشکلی پیش نمی آید ولی میدانیم که ممکن است به دلیل تصادف نرسد و حتی بمیرد. جدا از آنکه اگر بی نیاز بود برای رفتن به چیزی نیازمند نبود ولی انسان نیازمند است.)
اما اشیاء. این واضح تر است که اشیا در زیر سلطه مایند. اراده انسان فوق اراده شی است. شی ای را فرض کنید و در مورد آن عملی را اراده کنید، عمل کنید، نتیجه میگیرید که آن شی در مقابل اراده شما اراده ای ندارد.
چند چیز از خود متن آقای خان بیگی:
در همان خط اول گفتند:(اصلا چرا باید موجودات مادی ...). موجودات چطور با ماده بودن وصف شدند؟ اگر بنا است موجودی، مادی باشد، برای پسوند مادی بودن خود باید در ذهن جا بگیرند. شما می آیید با منصوب کردن آن موجود به یک فضا و زمان (ناخود آگاه) آن را در ذهن جا میدهید و سپس سعی میکنید بگویید برای موجود بودن نیاز به فضا زمان نیست. کمی در این باره بیشتر فکر کنید. قضاوت با شما. باز هم انسان نیازمند به این مفهوم نیست؟
در نقل قول از انیشتین من نمیتونم کامل بفهمم یعنی چه؟ ولی "گسترش فضایی" من رو به یاد این میندازه که حتی اگر فضا وجود نداشته باشد، برای بیان موجودیت اشیا به مفهوم فضا نیازمندیم.
در جای دیگه در متن سعی میشه زمان و فضا را از ویژگی خود جسم فرض کنند. دقیقا نمی فهمم یعنی چه؟ آیا یعنی اینکه فرض کنیم فضا و زمان وجود دارد و بودن درفلان فضا و فلان زمان از ویژگی های آن جسم است؟ پس در مورد خود فرد هم این باید صادق باشد و این یعنی سلب اراده از انسان و اعتقاد به جبر مطلق که در حد و اندازه های من نیست که به اون وارد بشم (تا اینجا هم پام رو خیلی بیشتر از گلیمم دراز کردم.). اما یک سوال: اولین بار چه کس یا چیزی این ویژگی رو در اشیا و انسان قرار داده؟ (میخوام بگم: چیزی به نام مدبراولیه که میشه همون خدآ نباید جبر مطلق رو تدبیر کنه؟ باز یعنی با درست بودن فرض جبر مطلق نمیتوان گفت این ویژگی ها خود به در وجود ظاهر شده.)
ممنون از اینکه این متن رو خوندین. دوست دارم نظرتون رو بدونم. نظر بدید.
موفق و پیروز،شاد باشید. ""یاحق""
}

نامم سید امیر سادات موسوی است و دانشجوی رشته ی فیزیک در دانشگاه شریف هستم. موضوعات این وبلاگ بیشتر پیرامون نجوم ،فیزیک ،اعتقادات دینی ،ادبیات و... خواهد بود.